اما تو بازم اصرار میکنی میخوای کنار دستای سردی باشی که تو رو نمیخوان
و یکی دیگه یه جای دیگه برای یه لحظه دیدین چشمات لحظه ها رو میشمره به خاطر تو حریف لحظه های سخت زندگی میشه این در حالیه که اون کسی که دستاشو با مهرت محکم و سفت گرفتی خودش کنارت و دلش جای دیگست ...
به کسی که دستاتو میگیره و وقتی نگاش تو نگات گره میخوره چشمای مهربونش پر از اشک میشه و میگه دوستت داره به کسی که وقتی سرش رو روی دستات میذاره گرمای اشکاشو احساس میکنی اعتماد کن ...
فقط اعتماد کن ... به اشکاش اعتماد ... به لحن صداش اعتماد کن ... به لرزش دستاش اعتماد کن ... بهش اعتماد کن